یه مروارید کوچولو
سلام پسر خوشگلم ماهان خودم عزیزدلم یه مدت بود خیلی ناآروم شده بودی و همش غر غر می کردی .گوش هات رو می گرفتی و می کشیدی و گریه می کردی.یا همش انگشت و دستای خودت رو مرتبا می بردی تو دهنت و می کشیدی به لثه هات.یا ملحفه و پتوی خودت رو می بردی تو دهنت. تا بالاخره تو پنج ماه و چهارروزگیت اول دندونت دراومد.صبح بود.تو بغلم بودی مثله همیشه انگشتمو گرفتی و بردی تو دهنت .احساس کردم انگشتم به یه چیز تیز و سفت خورد نگاه کردم تا بله یه مروارید کوچیک دراوردی.کلی ذوق کردم و بین همسایه ها و فامیل های نزدیک شیرینی پخش کردم.دیدن اولین دندونت خیلی لذت بخشه.خدا رو شکر می کنم. این روزها هم شروع کردی به غلت زدن و چرخیدن البته هنوز خوب نمیتونی غلت بخو...
نویسنده :
مامان صدیقه
14:55