پسر عزیزم عشقم ماهانپسر عزیزم عشقم ماهان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
زندگی عشقولانه مازندگی عشقولانه ما، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
شایانشایان، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ماهان جون و شایان جون

هفته 21 بارداری

الان چندروزی هست که وارد هفته 21 بارداری شدم و هنوز جنسیت نی نی کوچولوم رو نمیدونم .از بس ازم میپرسن و همکارا بهم گیر میدن خستم شده . بعضی وقتا میگم تا زود برم سونوگرافی و برام مشخصش کنه ولی خوب از اون طرف هم میترسم واسه نی نی بد بشه.حالا 12 بهمن بازم نوبت دکتر دارم.احتمالاً دکتر برام سونو بنویسه . خدا کنه این سری نی نی من پاهاش رو باز کنه و از خجالت کشیدن دست بکشه . تو نی نی سایت خوندم که جنین از هفته 21 بارداری همه ی صداهای اطرافشو میشنوه و مخصوصاً اگه مادر باهاش حرف بزنه صدای مادرشو می شنوه و بعد که بدنیا اومد با شنیدن صدای مادر آرام می گیره.نوشته بود حتی اگه براش قصه بگی هم متوجه میشه.منم هروقت که خودم تنها بشم با نی نی م صحبت میکن...
1 بهمن 1392

گهواره نی نی کوچولوم

امروز تو اینترنت یه عکس گهواره خوشکل و بامزه دیدم و به همکارم که کارگاه نجاری داره نشون دادم و گفتم میتونی برام یه گهواره خوشکل مثله این درست کنی .آقای بردال هم با کمال میل قبول کرد و قراره شده با مبلغی مناسب اون رو برام درست کنه.حالا ببینم چیکار میکنه؟   ...
22 دی 1392

خواب های جورواجور

شبا که میخوابم همش خوابهای جورواجور می بینم. تو بیشتر خوابایی که می بینم نگرانی و ناراحتی و ترس هم هست و همش بخاطر نگرانی هاییه که تو طول روز دارم.مثلاً پریشب خواب دیدم که رفتم سونوگرافی و هرچی اصرار می کنم دکتر جنسیت بچه رو بهم نمیگه و همش منو دعوا می کنه.یا چند شب پیش خواب دیدم که بچه مون به دنیا اومده سپردمش به رضاو اومدم سرکار.وقتی برگشتم خونه میبینم بچه نیست .از رضا می پرسم بچه کجاست؟ جواب میده حوصله نداشتم نگهش دارم بردمش چاکوتاه خونه عموت اینا.از ترس داشتم میمردم.خلاصه بعضی وقتا از ترس از خواب می پرم. دیروز جمعه رفته بودیم خونه مادرشوهرم .نمیدونم چه اصراری داره که من اسم بچه رو محمدجواد بذارم. با اینکه خیلی مادرشوهرمو دوست دارم و ب...
21 دی 1392

خبرخوش

به نام خدا امروز می خوام تو نی نی وبلاگ برای نی نی کوچولوم که هنوز ندیدمش ولی تازگی ها وجودش رو تو دلم حس کردم یه وبلاگ خوشگل درست کنم.الان دقیقاً یکسال و سه ماه از عروسی من و همسر عزیزم رضا می گذره. و الان تو هفته نوزدهم بارداری هستم من 6 مهر 92 متوجه شدم که قراره خانواده 2 نفرمون بزرگتر بشه و سه نفره بشیم.کلی خوشحال شدیمو خدارو شکر کردیم. اولاش تا سه ماهگی ویار داشتم و حالم بد بود ولی الان خداروشکر حالم بهتر شده.ولی هر دفعه که میرم پیش خانم دکتر احمدی متخصص زنان، بهم میگه خیلی مواظب باش و احتیاط کن چون جفت یه خورده پایینه. جنسیت نی نی من هنوز صددرصد مشخص شده .سونو گرافی بهم گفت احتمال زیاد پسر باشه . خودمم احساس می کنم پسره. بعد ا...
21 دی 1392