پایان مرخصی زایمان و دوری من از ماهانم
سلام به آقاماهان خودم پسر کوچولوی عزیزم بالاخره بعد از شش ماه مرخصی من تموم شد و مجبور شدم به سرکارم برگردم.تو این مدت به بودن تو خونه و کنار شما و بابایی عادت کرده بودم و تمام وقت روزانه م با حضورت به خوشی می گذشت.ولی بالاخره دیروز 24 آبان ماه مرخصی تموم شد و به سرکارم برگشتم. خیلی نگرانت بودم و همش دلم پیشت بود.پیش مامان بزرگ (مامان بابایی)گذاشته بودمت .تو این مدت عادت کرده بودی از دست خودم شیر بخوری و پیش خودم بخابی.میدونستم روزای اول برات سخت میگذره. دیروز ساعت 10 بود که مامان بزرگ زنگ زد و گفت ماهان از صبح نه شیرخورده و نه خوابیده و همش داره گریه می کنه و آژانس گرفتم و دارم میارمش پیشت.وقتی رسیدی اینقد گریه کرده بودی که دور چشم...
نویسنده :
مامان صدیقه
13:35