پسر عزیزم عشقم ماهانپسر عزیزم عشقم ماهان، تا این لحظه: 10 سال و 3 روز سن داره
زندگی عشقولانه مازندگی عشقولانه ما، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
شایانشایان، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه سن داره

ماهان جون و شایان جون

پایان مرخصی زایمان و دوری من از ماهانم

1393/8/25 13:35
نویسنده : مامان صدیقه
422 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به آقاماهان خودم پسر کوچولوی عزیزم

بالاخره بعد از شش ماه مرخصی من تموم شد و مجبور شدم به سرکارم برگردم.تو این مدت به بودن تو خونه و کنار شما و بابایی عادت کرده بودم و تمام وقت روزانه م با حضورت به خوشی می گذشت.ولی بالاخره دیروز 24 آبان ماه مرخصی تموم شد و به سرکارم برگشتم.

خیلی نگرانت بودم و همش دلم پیشت بود.پیش مامان بزرگ (مامان بابایی)گذاشته بودمت .تو این مدت عادت کرده بودی از دست خودم شیر بخوری و پیش خودم بخابی.میدونستم روزای اول برات سخت میگذره.

دیروز ساعت 10 بود که مامان بزرگ زنگ زد و گفت ماهان از صبح نه شیرخورده و نه خوابیده و همش داره گریه می کنه و آژانس گرفتم و دارم میارمش پیشت.وقتی رسیدی اینقد گریه کرده بودی که دور چشمات قرمز شده بود و آب از چشم و بینیت روان شده بود.بغلت کردم و بردمت تو نمازخونه و بهت شیر دادم ولی مگه آروم می شدی .تا ساعت 2 بعد از ظهر همینجور گریه می کردی . منم از شدت ناراحتی سردرد عجیبی گرفته بودم.مامان بزرگ بیچاره  تو نمازخونه تا ظهر نگهت داشت.خلاصه اینکه روز اول خیلی سخت گذشت .

ولی خداروشکر امروز بهتر بودی و از دست مامان بزرگ شیرخوردی و پیشش خابیدی.

راستی یه دونه دندون دیگه هم درآوردی .دیگه اینکه چندروزی هست دنده عقب میری.خودت رو میکشونی به عقب .خیلی بامزه ست. اینقد به این حرکتت میخندیم.

                                                 دیگه به راحتی غلت میخوری                                                                               

اینجا داشتی غرغر می کردی که بغلت کنم

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (6)

هنرهای دست ساز چیکچی
26 آبان 93 8:26
عزیزم
مامان عاطفه
26 آبان 93 8:49
ماشالا خدا حفظش کنه....خوشحال میشیم.به ما هم سر بزنی
مامان صدیقه
پاسخ
سلام عزیزم.مرسی باشه حتما
مامان عاطفه
26 آبان 93 8:57
با اجازه لینکتون کردم
مامان صدیقه
پاسخ
خواهش می کنم عزیزم.
مامان نــــاديــــا
27 آبان 93 17:04
سلام صدیقه جون ووووای نقل و نباتو بخورمشششششش عزززیززززم ماشالله از چش بد دور صدیقه چطو دلت میاد این جیگرو تنها بزاری اخه واقعا سخته دور بودن از همچین جوجه ی تپل مپلی ببوسش از طرفم
مامان صدیقه
پاسخ
سلام نادیاجان .چکار کنم خودمم برام خیلی سخت بود.ولی هم خودم هم ماهان الان یه کوچولو عادت کردیم
مامان زهرا
28 آبان 93 9:30
عزیزززم خدا حفظش کنه. با اجازتون من لینکتون کردم.
مامان صدیقه
پاسخ
مرسی عزیزم
آنا
26 آذر 93 13:00
ای جانم ماشاله