پسر عزیزم عشقم ماهانپسر عزیزم عشقم ماهان، تا این لحظه: 10 سال و 3 روز سن داره
زندگی عشقولانه مازندگی عشقولانه ما، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
شایانشایان، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه سن داره

ماهان جون و شایان جون

ای خدا چیکار کنم؟

1392/11/9 8:56
نویسنده : مامان صدیقه
952 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز ظهر ساعت 3 که رفتم خونه خیلی گرسنه م بود ولی از خستگی حوصله غذا درست کردن نداشتم خمیازهیه تخم مرغ نیمرو کردم و خوردم.همسری هم سرکار بود. بعدش که دراز کشیدم عمیقاً داشتم به این فکر میکردم متفکرکه کارمو ول کنم و بشم یه زن خونه دار و کدبانو و یه مامان تمام وقت واسه بچه م.

آخه وقتی فکرش رو میکنم بچه م که دنیا بیاد بخاد بخاطر کار من آواره بشه .صبح زود ساعت 6 باید ببرمش خونه مادربزرگش. تا ساعت 3 اونجا بمونه .برم دنبالش خودمم خسته دیگه انرژی ندارم باهاش بازی کنم حرف بزنم.خدای نکرده مریض شد ازش مواظبت کنم. نازش کنم. بخام حمومش بدم

یا خیلی کارا رو یادش بدم.

دوست دارم خودم باهاش بازی کنم. موهاشو خودم شونه کنم.لباساشو خودم بشورم .همه اینها خیلی لذت بخشه.دوست دارم وقتی اولین دندونش درمیاد اولین نفری که متوجه میشه خودم باشم.وقتی اولین بار غلت میزنه خودم شاهدش باشم.

وقتی اولین قدمهاشو برمیداره خودم دستای کوچیکش رو بگیرم. دلم میخاد فقط از شیر خودم بخوره. دوست دارم اونجور که خودم دوست دارم تربیتش کنم.

اینقد تو این فکرا بودم که سردرد گرفتم . زنگ زدم به همسرم و گفتم من دیگه نمیرم سرکار .شوهرمم خیلی قاطع گفت میل خودته خوب نرو.

ولی از طرف دیگه هم میبینم  کاری که اینقد براش زحمت کشیدم و اینقد دنبالش بودم که بدستش آوردم و ازش درآمد کسب میکنمو حیفه از دست بدم؟از طرف دیگه کرایه خونه و قسط و بدهکاری رو چیکار کنم؟اینها هستند که منو آزار میدن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

بابای حسن
9 بهمن 92 9:19
سلام مامان تمام چیزهایی را که نوشتی کامل صحیح و درست است وظیفه اصلی یک مادر نسبت به فرزندش یک سئوال دارم ازت: آیا فرزندت مهم است یا کار؟ مسلماً فرزندت که اگر خودت روی سرش باشی و بهش شیر بدی نگهداری اش کنی و عادت به خودت کنه بهتره که پیش کسی باشه اگرچه اون طرف مادرت باشد.و زمان همیشه برای تو این نیست که فرزند دلبند کوچک باشد که خودت نگهداری و تربیتش را به عهده بگیری و روزی به لطف خدا بزرگ میشه و بعضی از موارد را از محیط یاد میگیره پس نزار که نبود تو باعث بشه که هرکس بهش محبت کرد بهش وابسته بشه و از شما دور بشه این مشکلی است که بچه های امروزی با وجود مهدکودک ها به مشکل برخوردند. برای کار هم هرچه قدر دست و بال در زندگی تنگ باشد ولی با وجود هدیه خدا در زندگیتون همه چیز حل میشه خدا روزی او را هم به زندگی شما اضافه می کنه و با گذشت زمان همه سختی و مشکلات حل میشه به لطف خدا.ان شاالله موفق شاد و پایدار باشید.
مامان صدیقه
پاسخ
مرسی بابای حسن از نظر خوب و کاملت.خوب صددرصد بچه مهمتره. حالا ببینم تا بچه م دنیا بیاد و ببینم شرایط چه طور میشه
ناديا
9 بهمن 92 10:12
حرفات کاملا صحيح است نظري انچناني ندارم اهان يکي فقط موند اونم اينه که قسطارو بيخيال خودشون صاف ميشن به همياري شوهري
مامان صدیقه
پاسخ
اول صبر میکنم تا نی نی م دنیا بیاد ببینم شرایط چطور میشه
پرتو
9 بهمن 92 11:57
عزیزم حق داری نگران باشی ولی به نظرم نوزادی و مراحل رشد بچه همیشه برات تکرار نمیشه ، پس اگر میتونی فعلا کار و بی خیال شو و به خودت و بچت و زندگیت برس ، انشاالله بزرگتر که شد اون موقع اگه خواستی میتونی دومرتبه برای کار اقدام کنی . بازم هر طور صلاحه گلم
مامان صدیقه
پاسخ
مرسی عزیزم از نظرت.خودمم دقیقاً همین نظر رو دارم.ولی فعلاً صبر میکنم دنیا بیاد
رزا
9 بهمن 92 12:05
عزیزم نگران نباش میتونی وقتی نینی بزرگتر شد دوباره بری سر کار ولی الان به سلامتی و ارامش خودتو بچه فکر کن
مامان صدیقه
پاسخ
مرسی رزا جان از نظرت
رزا
9 بهمن 92 12:17
نینی چی بود راستی؟؟؟؟؟
مامان صدیقه
پاسخ
عزیزم هفته دیگه میرم سونو خداکنه بهم بگن چیه ؟دقیقً نمیدونم
فرزاد
4 شهریور 93 23:51
نینیت 25سال دیگه که همسن من شد اگه ازت بپرسه چرا منو بدنیا آوردی؟چرا بخاطر خودتون باعث شدید من این همه سختی و رنج وعذاب بکشم(نه از نظر مادی) چی جواب میدی؟ای کاش مادرا همیشه مثل چند سال اول تولد بچشون خوشحال بودن یا بچها همیشه مثل کودکیشون شاد وبدون دغدغه بودن. ای کاش...
مامان صدیقه
پاسخ
سلام .من سعی میکنم زندگی پسرم هدفدار باشه و براش هدف تهیین کنم تا هیچ وقت همچین سوالی ازم نپرسه