یه نی نی تو راه داریم

سلام .

به پسر عزیزم .چندماهی هست ننوشتم.نمیدونم چرا اینقدر تنبل شدم.

چند ماهی از آخرین پستی که برات نوشتم میگذره.دلم برای وبلاگت و نوشتن توی وبلاگ تنگ شده .طی این چندماه حسابی باهم وقت گذروندیم و باهم یه سفر مشهد رفتیم که دومین سفرت به مشهد بود.خیلی بهت خوش گذشت.موقعی که سوار هواپیما شدی کلی ذوق زده بودی و همش می گفتی من سوار هواپیمای گنده شدم.

اونجا هم بهت خوش گذشت و کلی هم برات خرید کردم.

سفرمون رو تو اردیبهشت رفتیم.

بعد از اون سفر یه اتفاق خوبی که تو زندگیمون افتاد این بود که خدا بهمون یه نی نی دیگه داد که هنوز مشخص نیست جنسیتش چیه؟

الان نی نی مون تو سیزده هفته سن داره. هنوز خیلی کوچولوهه. شما همش میگی من نی نی دخترونه میخوام.

با اینکه این مدت حالم خوب نبود و بشدت ویار داشتم سعی می کردم حواسم بهت باشه و ازت غافل نشم.برات کتاب می خونم سی دی کارتون با هم می بینیم و پازل درست می کنیم .به پازل خیلی علاقه داری و خیلی خوشت میاد ولی نمیدونم چرا به نقاشی هیچ علاقه ای نداری و بیشتر ترجیح میدی رو درودیوار خط بکشی؟

سی دی هایی که این روزا بهشون علاقه نشون میدی :باب اسفنجی، داستان اسباب بازی ، پت و مت و پلنگ صورتی

کارتون انگلیسی هم برات میزارم که زیاد علاقه نشون نمیدی .منم اصراری ندارم که نگاه کنی

این روزها هوای بوشهر بشدت گرمه .نمی تونم ببرمت پارک یا ساحل دریا.ولی خانه بازی سرپوشیده هرچند وقت یکبار میریم و اونجا کلی بازی می کنی.

حسابی شیرین زبون شدی و کلی حرفای خوشگل خوشگل میزنی.همه دوست دارن و میگن آقا ماهان چه پسر عاقل و مهربونیه.

و من بهت افتخار می کنم.

خیلی دوست داری بری مهد کودک و مدرسه. ازم می پرسی مامانی مهدکودک من کجاست؟

موهات خیلی بلند شده بود و نیاز به یک اصلاح اساسی داشت ولی چون از محیط آرایشگاه می ترسیدی یبار با بابا و یبار هم با بابابزرگ رفتی که اجازه نداده بودی موهات رو کوتاه کنن.مجبورم شدم خودم با حال بدم ببرمت آرایشگاه مردونه تا راضی شدی .الان موهات پسرونه شده

متاسفانه عکسی تو سیستم محل کارم ندارم که توی این پست استفاده کنم .