خدایا شکرت
اول از همه میخام از خدای خوب خودم تشکر کنم که همسری به خوبی رضا رو در سرنوشتم قرار داد. اگرچه بعضی وقتا ازش غافل میشم و بنده ی بدی میشم ولی ته قلبم همیشه بیادش هستم و باهاش درددل میکنم.اون موقع که مجرد بودم همش ازش میخاستم یه شوهر خوب و مهربون و سالم رو در سرنوشتم قرار بده بعد از اینکه ازدواج کردم ازش خاستم یه نی نی کوچولوی پاک و سالم و صالح بهم عطا کنه و زندگی ما رو شیرین تر کنه .اگرچه یه مدت طول کشید و از طرف خانواده شوهرم خیلی فشار رومون بود ولی بازم خدارو شکر میکنم که من و رضا رو لایق پدر و مادر بودن دونست و یه نی نی کوچولو رو توی دل من گذاشت.
ازش ممنونم که میتونم وجود یه موجود زنده رو توی دلم حس کنم .تکون خوردناش و ضربه زدناش به من آرامش میده.یه حس شیرین که فقط وقتی مادر شدی میتونی اون رو حس کنی و قابل بیان نیست.از اینکه یه انسان داره توی دلم شکل میگیره و اگه خدا بخواد تا چندماه دیگه بدنیا میاد احساس عجیبی دارم.
یه حس که قبلاً اصلاً تجربه ش نکرده بودم یه حس کاملاً تازه.حس نو شدن.حس یه زندگی جدید.حس بهاری تو دل سرمای زمستون.حس شیرین دیدن لبخند رضایت رو لبهای شوهرم و دیدن شادی تو چشاش. حس دیدن خوشحالی تو چشم مادر خودم و مادرشوهرم .حس لذت بردن از توجه بی نهایت دیگران. همش خیلی شیرینه.از ته دلم دعا میکنم خدا این نعمت رو به هرکی که دلش نی نی میخاد عطا کنه.
از اونجایی که من بنده پررویی هستم حالا از خدا میخام که نعمتش رو در حقم تموم کنه و کمکم کنه که نی نی م صحیح و سالم سر موقع خودش بدنیا بیاد .ازش میخام کمکم کنه بتونم به خوبی ازش مراقبت کنم خیلی خوب تربیتش کنم و خیلی خوب بزرگش کنم. بهش بفهمونم که همیشه خوب باشه و خوبی کنه.