برگشتن بابایی
عزیزم بالاخره بابایی برگشت و دوباره هممون دور هم جمع شدیم.
خیلی خوشحالم.
این روزهای آخر به کندی میگذره و دیگه حوصلم حسابی سر رفته.
دیروز تکون نمیخوردی و منو حسابی ترسوندی ولی خداروشکر امروز تکونات بیشتر شده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی