در آرزوی دیدار
سلام کوچولوی مامانی
سلام پسر کوچولویی که این روزها تو شکمم همش وول میخوری و شکمم رو تکون میدی چقد از حضورت لذت می برم.چقد وجودت به من آرامش میده. چقد از این لحظه ها خوشحال باشم.چطور باید به خاطر این نعمت بزرگ خدا رو شکر کنم؟نمیدونم......نمیدونم چطور باید خدا رو شکر کنم؟
پسر کوچولوی خودم
فقط 4 هفته ی دیگه تا بدنیا اومدنت مونده.ازت خواهش میکنم تو این مدت خوب رشد کن و قوی و تپلی بشو .و برای اومدن اصلاً عجله نکن .بذار وقتی دنیا میای سالم و قوی و پرزور باشی مثله بابایی.
چند شب پیش رفتم پیش دکتر نصیری و برای 29 اردیبهشت بهم نوبت عمل داد تا پسرم به امید خدا بدنیا بیاد.من خودم که خوشحال بودم.وقتی به مامان بزرگت گفتم از استرس به نفس نفس زدن افتاد.بهم گفت یه وقت نترسیا.منم خندیدم و گفتم اصلاً نمیترسم.ولی فکر کنم شما خیلی ترسیدی.کلی ذوق و شوق داره واسه به دنیا اومدنت.
بابایی هم همینجوره.همش دلداریم میده که نترس و قوی باش.ولی عزیزم خودت میدونی که من برای دیدن تو هر سختی رو تحمل می کنم.
هنوزم شبا پادرد خیلی اذیتم می کنه.هفته دیگه 31 فروردین باز نوبت دکتر دارم.باید برم پیشش برای چک کردن وضعیت پسر قشنگم.
عزیزم اون تو ، تو شکم مامان برا خاله هایی که نی نی ندارن دعا کن .تو دنیای نی نی ها هستی به نی نی خاله نادیا و نی نی خاله رزا بگو زود بیان توی دل ماماناشون. آفرین پسر خوبم