انتخاب اسم پسر خودم
سلام پسر عزیزممممم.عشق خودم.
این روزها که دیگه ماشااله کم کم داری بزرگ میشی و واسه خودت مردی میشی و هی شکم مامانی رو بزرگتر میکنی بیشتر باورم شده که وجود داری و همیشه کنارمی.تو خونه.... تو محل کار....خونه مامان بزرگا... همه جا.خیلی حس شیرینی دارم.آخه وجودت به من و بابایی دلگرمی میده و امید زندگی.
روز جمعه با بابایی و عموهات و زن عموها و مامان بزرگ و بابابزرگ رفته بودیم جنگل بنه گز.هوا خیلی خوب بود.همه جا سرسبز و قشنگ.همه هم حسابی حواسشون به من و تو بود منم کیف کردم.نمیذاشتن دست به سیاه و سفید بزنم.خلاصه خوش گذشت.
ولی همه ازم می پرسیدن اسم آقا پسرت رو چی گذاشتی؟منم که اسمتو انتخاب کردم.ولی فعلاً لو ندادم.
اوایل بارداری که هنوز ویار داشتم و حالم بد بود.بابایی همش واست اسم پیشنهاد میداد.منم حالم خوب نبود. زیاد تو بهر این چیزا نبودم.خوب که شدم زن دایی یک کتاب اسم بهم داد .یه کتاب خیلی قطوره.منم گشتم و گشتم و گشتم تا به یه اسم خوشکل رسیدم.
بابایی دوست داشت اسمت رو فرزان بذاریم.مامان بزرگ میگفت بذاریم محمدجواد. زن عمو میگه : سبحان
عمو مجید میگه :سیروس خاله میگه:آرش ولی خودم میگم :پارسا.
و از اونجایی که فقط نظر خودم مهمتر از همه ست پارسا رو انتخاب کردم . آخه هم تلفظ قشنگی داره.هم معنای بزرگ و قشنگی داره.و هم تو فامیل بابایی اصلاً این اسم رو نداریم.
دلم میخاد وقتی بزرگ شدی اسمت رو دوست داشته باشی. و ازم راضی باشی و مثله اسمت پرهیزکار و خداپرست باشی.