زمستون گرم
سلام به پسر عزیز و دوست داشتنی خودم.امروز 12 دی ماه 95 هست .زمستونه ولی هوا گرمه .نمیدونم چرا امسال هوا نمیخواد سرد بشه.چند روزی خوب سرد شد ولی دو هفته ای است که هوا همچنان گرمه.
زندگی می کنیم و روزها رو می گذرونیم.این روزها هم اتفاقای خوبی تو زندگیمون افتاده و خاله نامزد کرده و ما همگی برای این اتفاق خوب خوشحالیم.شب پنج شنبه هفته گذشته مراسم بله برونش بود و برای خاله نشون آوردند و همه جمع بودند و خیلی خوش گذشت.
ما هم دو روزی رفتیم خونه مامان بزرگ و اونجا موندیم.عصر پنج شنبه هم رفتیم برازجون و دوتا فرش خریدیم.
زندگیمون خوب و خوش می گذره و خدا رو شکر می کنم بخاطر همه نعمت هایی که به من داده و از همه مهمتر از اینکه پسر شیرین زبونی مثله آقا ماهان رو بهم داده.
از داشتنت خوشحالم و همیشه خدا را شکر می کنم عزیزم.
امسال شب یلدا رو خونه خودمون گذروندیم و جایی نرفتیم.خودمون سه تایی جشن گرفتیم.تو بهمن ماه هم چندتا عروسی داریم .
از کارای بامزه و شیرین زبونیات هرچه بگم کم گفتم.بعضی وقتا یه دلایلی برای کارت میاری و یا توجیه می کنی که از خنده غش می کنم.
مثلا چند وقت پیش عمو داود کلاه سورمه ایت رو برداشت و گفت این برای من.خیلی آروم نگاهش کردی و گفتی :عمو داود این کلاهه سوراخه به درد نمیخوره
یا یه شب رفته بودیم مغازه عمو حسین که مواد شوینده داره.یدونه شامپوی بچه برداشتی و گفتی این هیچی توش نیست.خالی شده.
یه بار داشتی ویتامین c می خوردی بابایی بهت گفت به منم میدی بخورم؟جواب ندادی نه بابایی 4 تا لولو توشه.
و یسری کارای بامزه دیگه.
ولی یه عادت بد که داری اینکه بچه ها رو میزنی .نمیدونم چکار کنم که این عادت بد رو ترک کنی