پسر شیطون وخرابکار
سلام به پشر شیطون خودم
این روزها تبدیل شدی به یه پسر شیطون وشیرین زبون .کلمه ها وجمله ها رو به خوبی و خیلی شیرین بیان می کنی .این روزهای بیست ماهگیت هم خیلی خوب و زیبا دارن می گذرن و تا پایان سال 95 هم چیزی نمونده.از خریدهای عید فقط دوتا بلوز برات خریدم.هنوز کفش وشلوار برات نگرفتم.
دو سه هفته پیش عقد دایی بود که حسابی بهمون خوش گذشت.
جمله ها وکلماتی که این روزها بیان می کنی تا اونجایی که یادم هست برات می نویسم که در وبلاگت به یادگار بمونه:
بسم اله رحمان رحیم می گی:بسمال معمولی
اولا که زبون باز کزده بودی به من می گفتی مامائی ولی الان خیلی راحت میگی مامانی
به یاسین میگی آنتین به عمو داوود همچنان میگی دادو
حرف «ر» رو «ل »تلفظ می کنی مثلا به امیر میگی امیل.
عاشق پله برقی هستی و هرچند وقت یکبار میبرمت مجتمع زیتون و مجبور میشیم چندبار با پله برقی بالا وپایین بریم.گاهی اوقاتم میریم خانه بازی و اونجا کلی بازی می کنی.
همچنان به خرابکاری هات ادامه میدی و هنوزم باید از توکابینت و یخچال و لباسشوئی درت بیارم.
پارسا کوچولو