سوتی های مامان
پسر گلم
الان که شما ماشاله 7 ماهه شدی و کم کم داری بزرگ میشی و از حالت نی نی بودن درمیای دوست داشتم به بعضی از سوتی های خودم در مورد مواظبت از شما اعتراف کنم.
خووب بچه ی اولم هستی و من قبل از شما زیاد بچه داری نکرده بودم و با خیلی چیزها آشنا نبودم.البته همیشه سعی کردم که نهایت احتیاط رو رعایت کنم و نذارم کوچکترین صدمه ای بهت وارد بشه ولی خوب بعضی وقتا دست خود آدم نیست.ولی با این وجود هروقت میبرمت پیش دکتر یا بهداشت همگی از رشد و وزن و قدت خیلی راضی هستن.ماشالهههههه.
اولیش هنوز چهل روزت نشده بود .خیلی کوچولو بودی .هروقت بهت شیرمیدادم امکان نداشت که نپره تو گلوت و به سرفه نیفتی.حتی پیش دکتر هم بردمت.دکتر گفت از رفلاکسه ولی اشتباه میکرد. شیوه شیردادن من اشتباه بود بعد از اینکه نحوه شیردادن بهت رو عوض کردم خوووب شدیبیچاره پسرم نزدیک بود خفه بشه....
دومیش یک ماهه بودی نصفه شب بیدار شدی واسه شیر من خواب آلود بودم .از تو بغلم افتادی رو تخت .خدارو شکر چیزیت نشد
سه ماهه بودی یه بار میخاستم تو روشویی بشورمت آب رو ولرم کرده بودم داشتم میشستمت یهو آب داغ شدی و دست خودم و پای تو سوخت که جیغ زدی و گریه کردی ولی زود کشیدمت بیرون و زودی آروم شدیمامانی معذرتتتتتت ..... اون دفعه هم خونه بابابزرگ همینجوری شد.
همین اواخر خاستم بهت قطره آهن بدم.قطره چکون رو گذاشتم دهنت و خالی کردم.پرید تو گلوت.دوباره نزدیک بود خفه بشی....
یبارم بعد از حمام بردمت بیرون که بعدش سرمای خیلی بدی خوردی .بعد از اون هروقت حمومت میدم اصلا نمیبرمت بیرون.
یبارم تو ماشین بودیم داشتم برات شعر میخوندم یدفعه هیجان زده شدم حواسم نبود تو ماشینیم پرتت کردم بالا سرت محکم خورد تو سقف ماشین.بدجور گریه کردی هههههه بابایی کلی باهام دعوا کرد
ببخش من یه مامان بی تجربه هستم.
عکس ماهان تو دسک تاپ کامپیوتر مامان